هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود
سوم هفتم چهلم سال... چند سال دیگر باید عزادار نبودن هایت باشم؟؟؟؟ نیا باران، زمین جای قشنگی نیست! من از جنس زمینم خوب می دانم که اینجا جمعه بازار است! و دیدم عشق را در بسته های زرد کوچک نسیه می دادند در این جا قدر مردم را به جو اندازه می گیرند در اینجا شعر حافظ را به فال کولیان در به در اندازه می گیرند نیا باران، زمین جای قشنگی نیست! من از جنس زمینم خوب می دانم که گل در عقد زنبور است! ولی سودای بلبل دارد و پروانه را هم دوست می دارد!!! به خــــــــــدا بگویید هیچ کس دیگر او نمی شود ....... شب های اینجا انقدر دلگیر است !که سوت قطار های نیمه شب ، هر آدمی را وسوسه میکند که برود و هیچ وقت بر نگردد... افسوس ...! ای کاش...روزهای دلتنگی من مثل دوست داشتن های تو کوتاه میشد... کسی که نشسته است همیشه خسته نیست همیشه سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی شاید امشب سوزش این زخم هارا کم کنی باید به بعضی ها گفت : ناراحت چی هستی ؟! شايد از مد افتاده باشد همه چیز " زیادش " دل را می زند دل کندن از اون همه عشقی که به تو داشتم رابطه ای که توش اعتماد نیست چه لذتی داره اینکه یه وقتایی تو هر چه میخواهی مرا بخوان نمیــــــــفروشــــــــــم..! نمی شود نوشت فرق بزرگيست خودت را تصور کن آنقدر تــو هنـــوز... خدایا... میـدونی بن بست زنـدگی کـجـاست ؟ دوست دارم حتی اگه ماله من نباشی دوست دارم حتی اگه پیشم نباشی دوست دارم حتی اگه دوستم نداشته باشی هر آدمی تو زندگیش یه بی معرفت داره حتی به سایه خودتون هم دل نبندید چقدر صدای تیک تاک شراب خواستم… گفت : ” ممنوع است ” آغوش خواستم… گفت : ” ممنوع است ” بوسه خواستم… گفت : ” ممنوع است ” نگاه خواستم… گفت: “ ممنوع است ” نفس خواستم… گفت : ” ممنوع است “ … حالا از پس آن همه سال دیکتاتوری عاشقانه ، با یک بطری پر از گلاب ، آمده بر سر خاکم و به آغوش می کشد با هر چه بوسه ، سنگ سرد مزارم را و … چه ناسزاوار عکسی را که بر مزارم به یادگار مانده ، نگاه می کند و در حسرت نفس های از دست رفته ، به آرامی اشک می ریزد … تمام تمنای من اما سر برآوردن از این گور است تا بگویم هنوز بیدارم… سر از این عشق بر نمی دارم … یک روز می بوسمت فوقش خدا مرا میبره جهنم فوقش می شوم ابلیس اونوقت تو هم بخاطر اینکه یک ابلیس تو را بوسیده جهنمی می شوی، جهنم که آمدی من آنجا پیدایت می کنم و از لج خدا هر روز می بوسمت وای خدا چه جهنمیــــــــــــــــی دیگه حتی اسم من با لبات ناآشناست
کمی تا قسمتی ابریست چشمان توانگاری سوارانی که در راهند میگویند میباری مبادا بعد از آن دیدارهای خیس رویایی مرا در حسرت چشمان ناز خویش بگذاری ؟ هوا سرد است و نعش صبح در این جاده میرقصد عطش دارم بگو کی بر دلم یک ریز میباری
فتاب هم نمیاید تا شاید دوری تو را مرهمی شود نازنین هوا سرد است و من چشم به راه آمدنت دستانم را "رها" می کنم. تازه دیشب رفتی! وای چگونه تا جمعه تاب بیاورم گلکم! دلم برای شنیدن صدایت تنگ شده دلم می خواهد دوباره کنارت بنشینم و با تو ساعت ها سخن بگویم زودتر برگرد دوستت دارم گفتی عاشقش هستی و من لحظه لحظه سوختم پیشتر ها فکر میکردم با سکوت به تو میرسم لمسِ تن تو
حتی خودش .
زندگی ام را به لبخند کسی باختم ...
که به گریه هایم میخندید ...
شاید
جایی برای رفتن نداشته باشد ...
حرف از رفتن هاســــــــــت
کاش کسی
با آمدنش غافلگیرمان کنــــــــــــــد !!!
آه باران من سراپای وجودم آتش است
پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی
دنیا که به آخر نرسیده ....
من نشد ؛
یکی دیگه !
تو که عادت داری ... !!!
شايد ديگراندازه ام نباشد
اما همچنان عطر خاطره ميدهد
پيراهني كه روي شانه هايش اشك ريخته اي !!!
زیاد دوستت داشتم !
منو به جایی رسوند که حالا ،
تو چشمای یکی دیگه زل بزنمو بگم:
عاشقمی؟!!
خب به درک...!!
مثل ماشینی میمونه که توش بنزین نیست ،
تا هر وقت که بخوای میتونی توش بمونی
ولی تو رو به جایی نمی رسونه ..
چشماتو ببندی و بگی:
هر چه باداباد!
بیخیال...
درد تنهایی کشیدن
مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی روی کاغذِ سفید
شاهکاری میسازد به نامِ دیوانگی...!
و من این شاهکارِ را به قیمتِ همهٔ فصلهایِ قشنگِ زندگیم
خریده ام...
دیوانه
خود خواه
بی احساس.......
که این روزها چقدر عاشقانه باختم
نمی شود نوشت ... !!!
ميان کسي که تنها مانده
با کسي که تنهايي را انتخاب کرده.!.
.
بی "او"
.
شاید بفهمی چه کشیدم
.
بی "تو"
فريادهايم را
سکوت کرده ام
که اگر به چشمانم بنگريد
کر مي شويد...
بــا تمـام نبـودنت...
تنهــا پنــاهگــاه مـن...
از ایـــــن آدمهــــــایـــی...
بابت آن روز
که سرت داد کشیدم متاسفمـــــــــ...!!!
من عصبانی بودم
برای انسانی که تو میگفتی ارزشــــَش را ندارد
و مــــــــــن پا فشاری می کردم
مـــــــــــیان این همــــــــه "اگـــر"
تــــو چـــــــــــقدر "بایدی "
جــایــی کـه
نـه حـــق خــواسـتن داری
نـه تــوانــایـی فـــرامــوش کـــردن
که اون بی معرفت
دوست داشتنی ترین آدمای روزگاره !
بی معرفت ، به یادتم . . .
.
.
.
.
.
.
.
.
. چون وقتی همه جا تاریک بشه اون هم تنهاتون میذاره
ساعت دلخراش است
وقتی تو
"یک ثانیه"
هم در کنارم نیستی
نگاهم کردی چیزی در قلبم فرو ریخت
با خود نجوا میکردی......
و سکوت کردی
و من چشمهایم را بستم که پنهان کنم عشق را........
آرام گفتی عاشق شدم و من فرو ریختم ....
چه خالصانه بود کلامت
و تو پرسیدی عشق را میفهمی... و من فقط سکوت کردم
ان روز نفهمیدم چرا آه کشیدی.........
و تو رفتی ..............
سالها بعد دفتر شعری را خواندم
تو برای من نوشته بودی ........
تو عاشق من و من عاشق تو ......
و چه اشتباه بود سکوت ما...........
آنقدر سکوت کردم که تو رسیدی اما نه به من به دیگری
و این حکم سنگینیست برای یک لحظه سکوت بیشتر!
شهوت است و گناه
حتی اگر خدا عقدمان را ببندد
داغیِ لبت ، جهنم من است
حتی اگر فرشتگان سرود نیکبختی بخوانند
هم آغوشی با تو ، هم خوابگیِ چرک آلودی ست
حتی اگر خانه ی خدا خوابگاهمان باشد...
فرزندمان، حرام نطفه ترین کودک زمین است
حتی اگر تو مریم باشی و من روح القدس
خاتون من
حتی اگر هزار سال عاشق تو باشم ،
یک بوسه
یک نگاه حتی ـ حرامم باد
اگر تو عاشق من نباشی...
Design By : Night Melody |